دیوان زاهد

مجموعه اشعار رضاقلی علی پور آزاد

دیوان زاهد

مجموعه اشعار رضاقلی علی پور آزاد

درگه دوست

درگه دوست
هزار بوسه بر آن خشت خام درگه دوست
سر از وصال نگیرد هر آنکه دلبرش اوست
ز بوی مشک لطیف است در مشام و عزیز
هر آندمی که رسد دامنش به تارک دوست
نگیر عیب به ما دلت ز سنگ سرد است
که جان نهاده به کف آمدم به طالب روست
اگر نشان از این دوستان همین خواهی
بدون پرده نگر خال در جبینش از اوست
بریده دل ز همه نی دگر هوا و هوس
اگر چه ریزد و این مهر را به دل نیکوست
مشقت همه عمر بر چنین وصل کم است
مگر که بخشدم آن آشنایمان خوش خوست
نشسته زاهدی در باب به شوق رویت او
مگر بخواندمان آشنا به خاطر دوست

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد