دیوان زاهد

مجموعه اشعار رضاقلی علی پور آزاد

دیوان زاهد

مجموعه اشعار رضاقلی علی پور آزاد

الهی چه گویمت

الهی چه گویمت
ای سایه لطف الهی چه گویمت
ای لطف بخش نامنتهایی چه گویمت
خواهم ز لطف وجود تو شکر کنم ادا
آن هم ز لطف توست الهی چه گویمت
گر دیگران دشمن آرند به من چه باک
ای جان فدای تو،تو پشت و پناهی چه گویمت
نقش تو در دل و جانم نوشته اند
زیباترین وصف و خیالی چه گویمت

طوفان قدرت

طوفان قدرت
ای از تو پرگوهر کف دریای پر خروش
هندوی در گه تو سپاهیست در خروش
هر شب چراغ کوکب عالم فروز را
کرده ز آب نوش مشبک چراغ پوش
گاهی ز برق بر جگر گه زنی ستان
گاهی ز رعد در دل ابر افکنی خروش
چون یاد کرد ز آتش دلسوز قهر تو
زد خون لعل در جگر کوهسار جوش
گر جرم ما چو رحمت و فضل تو بی حد است
آخر شفیع ما نه به محشر محمد است

انسان آفریدن

انسان آفریدن
جهان را بهر انسان آفریدند
در ایشان سرّ پنهان آفریدند
به انسان می توان دیدن جهان را
از آن در چشم انسان آفریدند

ناپیدا نمی ماند

ناپیدا نمی ماند
چو عطر گل که در صد پرده ناپیدا نمی ماند
هجوم عشق را پروانه کو حاشا نمی ماند
خیالت در دلم با آنکه گاهی رو کند پنهان
قیام آفتاب ای دوست ناپیدا نمی ماند
به گوش دل شنو فریادهای سبزرنگم را
زشاعر هیچ جز پژواک این غوغا نمی ماند

راز دلم

راز دلم
آسمان خسته ام صدایم کن
از حصار زمین رهایم کن
در غزل های زرد پاییزی
ناشکیباترین هایم کن
آسمان خسته ام ز خاکی ها
از حصار زمین رهایم کن

راز دل

راز دل
آنکه باغ نگهش غرق گل افشانی بود
نغمه ای داشت به لب گرم غزلخوانی بود
ذوق عشق ز امواج خروشان بشکست
بس که دریای دل از هجر تو طوفانی بود

راز دل

راز دل
چه می شود ای دل غافل اگر در این غوغا
ز کاروان محبت جدا نبودم من
گذشت حادثه و عمر من به بولهوسی
چه می شود اینکه اسیر هوای نبودم من