دیوان زاهد

مجموعه اشعار رضاقلی علی پور آزاد

دیوان زاهد

مجموعه اشعار رضاقلی علی پور آزاد

هلال شب تارم

هلال شب تارم
مه من تو پرده بگشا ز جمال کبریائی
همه خلق تا ببینند به چه حد دل ربایی
بشد آنکه تا ببینم به چه حد مه لقایی
به دو دیده  انتظارم چه شود ز در درآیی
هلال من تو چرا در حجاب پنهانی
شده انتظارم از حد نبود که سر آیی
هلال یک شب تارم مشو از زهره بیزارم
نشسته در لب بامم که تو از حجاب برآیی
گر نشان از درد جویی دلم قربان تو
چه کنم گرفته بلبل غم گل به چند نوایی
اشک و چشم هردو به راه تو سفید پوش شدند
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی
سینه مالامال دردیست ای دریغا مرحمی
چه کنم که هست این ها غم باغ دل گرائی
راه و رسم کن حواله لب که خشکید از عطش
چو شنیده ام ز گل ها همه درد و رنج برآیی
شبی را خون جگر کردم ز آهم تا سحر کردم
بیا تا دور تو گردم به کدامین سرائی
میسّر باشدم روزی ز رویت کام بستانم
زآن گیسوی صد شانه پریشان رائی
خدا را زین نظر گیرم تو را چون جان ببر گیرم
نصیبم کی شود میرم از آن گیرم فرائی
چنان شد کار و تدبیرم فراقت تا کند پیرم
چو زاهد در غمت پیرم مگو عاشقم چرائی

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد