دیوان زاهد

مجموعه اشعار رضاقلی علی پور آزاد

دیوان زاهد

مجموعه اشعار رضاقلی علی پور آزاد

شاخه گلی کاشته ام

شاخه گلی کاشته ام
زلف جانان از برای صید دل گسترده ام
عاشقی و نوجوانی زان همه ناگشته ام
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
برو ای شیخ که ما را شد قبول ناگفته ام
مرغ روحم نشود بر سر صد سفره عیش
یک دل از جان جدا کردم و گشته بنام
این تن ژولیده را کس نیاورد اندر حساب
شرم گرفته از خود و از دادنم پیام
چشم بیمار مرا اشک روانیست به صبح
تا ترحم کند آن حال و بر این اندام
با چنین در حیرتم از دست نشد کاسه صبر
در ازل آنچه به او گفتم و بر خواسته ام
زاهد از دولت توست به دعا هر شب و روز
که به دست آورد آن شاخه گل کاشته ام

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد