طوفان قدرت
ای از تو پرگوهر کف دریای پر خروش
هندوی در گه تو سپاهیست در خروش
هر شب چراغ کوکب عالم فروز را
کرده ز آب نوش مشبک چراغ پوش
گاهی ز برق بر جگر گه زنی ستان
گاهی ز رعد در دل ابر افکنی خروش
چون یاد کرد ز آتش دلسوز قهر تو
زد خون لعل در جگر کوهسار جوش
گر جرم ما چو رحمت و فضل تو بی حد است
آخر شفیع ما نه به محشر محمد است